آقا قربان شما

Saturday, February 11, 2006

hi all

Wednesday, February 18, 2004

از منوچهر تا قزل!
با شدت گرفتن دوباره شايعه رفتن منوچهر از راس شركت كه اينبار با جديت بيشتري مطرح شده است، از احمد، مدير عامل شركت رقيب به عنوان جانشين وي ياد ميشود. گمانه زني ها حاكي از آنست كه رمضانعلي نيز چمدان خود را بسته و شركت همسايه را به سوي صندلي فعلي احمد ترك خواهد گفت. در اين صورت نظر به وجود رابطه خوني بين ايشان و مديريت فعلي مركز، ناظران پيش بيني ميكنند مسئوليتي مشابه مسئوليت فعلي در شركت رقيب به آن جناب واگذار گردد. به اين ترتيب قزل كه بر اثر نارضايتي موقعيت خود در مركز را ترك كرده بود، يكبار ديگر در زير مجموعه مدير پيشين خود قرار خواهد گرفت.

Sunday, February 08, 2004

فسنجون سياسي

فعلا دو نفر از همكاران بسيار خوب ما به جرم اخلال در امنيت ملي و تشويش اذهان عمومي در حراست ايران خودرو به سر مي برند و معلوم نيست اين قائله به كجا ختم شود.امروز قبل از اينكه تلفن هاي قسمت قطع شود شخصي از "حراست پرسنلي" تلفن مي زند و براي اداي پاره اي توضيحات دو نفر از همكاران را فرا مي خواند.
داستان از اين قرار است كه در پي كيفيت نا مطلوب نا هار روز چهارشنبه كه چيزي شبيه به فسنجان اما با مزه كدو تنبل و ظاهر افتضاح سرو شد يكي از همكاران نامه اي به مسؤول پشتيباني قسمت ارسال مي‌نمايد و از ايشان مي‌خواهد در خصوص بهبود كيفيت غذا اقدام نمايند، اين نامه بتدريج در قسمت و پس از آن در سطح شركت گسترش مي‌يابد. دليل آن هم مسلما دل پر تمامي همكاران از آشغالي است كه به عنوان غذا با هزينه فراوان تهيه‌، توزيع و سپس دور ريخته مي‌شود. خواست تمامي همكاران بهبود كيفي غذا، الگوبرداري از ساير شركت‌ها (بطور مثال شركت‌هاي زيرمجموعه ايران خودرو) و يا در نهايت عدم توزيغ غذا به جهت جلوگيري از اسراف بود ولي ظاهرا اين درخواست‌ها به مذاق مسؤولين (مخصوصا كساني كه از قراردادهاي تهيه غذا با پيمانكاران فرمايشي به نان و نوايي هم رسيده‌اند) شركت خوش نيامده. به هر حال فعلاً از اين دو نفر اطلاع زيادي در دسترس نيست و معلوم نيست كه حتي تا الان نهاري هم ميل كرده‌اند يا نه!
فعلاً كه بازار بازار شايعه و ترسه. ولي از همه اينها كه ميگذزيم ميرسيم به بحث شيرين آستانه تحمل افراد و ميشه همين مطلب را به مقياس‌هاي بزرگتري هم تعميم داد. واقعاً فكر نميكنيد دليل خيلي از عقب ماندگي‌ها همين خفه كردن هاي ماجرا ها در نطفه است؟ در صورتيكه ميشود خيلي منطقي‌تر با قضايا برخورد كرد. از شروع قضيه گرفته تا آخر ماجرا كه فعلاً زياد خوشايند نيست. نميدانم اين ماجرا به فرهنگ ما برميگرده كه از اول ياد نگرفتيم با قضايا چطور بايد منطقي برخورد كرد و در هر مقطعي كه هستيم چه جوجه كارشناس و يا مدير و يا وزير و ... قدرت تفكر و تحليل درست مشكل يا راه حلي براي مشكلات را نداريم . يا ما هستيم كه داريم با همين كارها يكبار ديگر براي آيندگان راه و روش غير منطقي برخورد را هموار ميكنيم.
طرز فكر حراست پرسنلي هم در اين ميان بحث خاص خودش را مي طلبد.
لابد حراستي ها هم اين طور فكر مي كنند كه در آستانه انتخابات چند نفر به هدف ايجاد اخلال در امنيت شركت و بر هم زدن نظم عمومي اقدام به نوشتن نامه اي كرده اند و آن را از طريق سيستم اتوماسيون اداري در سطح شركت پخش كرده اند تا به هدف خاص خودشان برسند.
ما كي مي خوايم آدم شيم؟

پس از اقدام انقلابي حاج رحيم در آستانه سالگرد انقلاب كه با حمايت دور از انتظار همكاران ساير بخشها مواجه گرديد، بعد از ظهر روز گذشته (شنبه) نامه مذكور از سيستم اتوماسيون به كل حذف گرديد. در ادامه از صبح امروز (يكشنبه) دسترسي نامبرده نيز به سيستم اتوماسيون قطع و وي به همراه ممدص كه نقش موثري در تكثير نامه در ساير بخشها داشته به حراست شركت احضار گرديد. با گذشت حدود 4 ساعت از احضار افراد مزبور به حراست، هنوز از سرنوشت آنان اطلاعي در دست نيست. منابع نادان به نقل از SMS دريافتي از ممدص ميگويند كه از اين دونفر خواسته شده تعهد بدهند كه اين موضوع با مخالفت آنان روبرو شده است. اين منابع از جزئيات موضوع تعهد اظهار بي اطلاعي كرده اند.
همچنين پس از تلفن هاي صبح امروز از واحد حراست پرسنلي كه منجر به بازداشت دو تن از همكارانمان شده است، كليه تلفن هاي مركز قطع و ارتباط تلفني با ساير مراكز دچار اختلال شده است. ناظران نادان ميگويند به نظر نميرسد ارتباطي بين اين دو اتفاق و همزماني آنها وجود داشته باشد و با توجه به نزديكي تعطيلات چند روزه در پايان اين هفته، امكان برقراري حكومت نظامي در اين ابعاد بعيد بنظر ميرسد.

Thursday, February 05, 2004

بعضي ها فکر مي کنن بقيه قيم لازم دارن و خودشون رو محق مي دونن بشن قيم بقيه!
بابا جان! عزيزمن بقيه هم حد اقل اندازه تو مي فهمن!

Monday, January 26, 2004

با سلام
احتراماً به استحضار مي رساند به دليل حجم بالاي فعاليت هاي شركت كه وقت گرانبهاي همكارانمان را به تمامي به خود اختصاص داده است‌ اين وبلاگ تا اطلاع ثانوي كه همانا روز قيامت است‌ تعطيل و در آن تخته خواهد شد. لطفاً مجددا شماره گيري نفرماييد.
آقا قربان شما

بي بي بييييب
بي بي بييييب

Monday, January 19, 2004

نگفتم شكست مي خوره؟

Wednesday, January 14, 2004

آقاي روح الهي نوشتي؟
دقت چردي نووشتي يا همين جوري نووشتييي؟

مي خوام اينجا رو آپديت كنم حاجي نمي ذاره. كدوم حاجي؟
اين حاجي كه بغل دست من وايستاده
خب؟
امروز ممد صوص يه جك گفت كه تصادفا بامزه بود:
گفت مي دوني دخترا براي چي يه فيلم سوپر رو تا آخر نگاه مي كنن؟
براي اينكه فكر مي كنن آخر فيلم زنه با مرده ازدواج مي كنه..
ها ها ها

آقا قربان شما


Tuesday, January 13, 2004

اخبار:

* در پي انجام عمليات ساختماني در حد فاصل مركز و مالي و بارش نزولات جوي، آب باران به داخل اتاق يو پي اس واقع در انتهاي آرشيو نفوذ كرده و باعث خاموش شدن يو پي اس توسط مسئولين بخش كاپيوتر گرديد. به اين ترتيب كليه كامپيوترهاي مركز از ساعت 8.5 صبح خاموش و كليه فعاليت هاي كامپيوتري متوقف گرديد. توقف اين فعاليت ها باعث گرديد تا كليه كارشناسان در دسته هاي چندتايي به نقل شايعات، تحليلهاي كاري و پيگيري اخبار بپردازند. گفتني است شليك توپخانه كيوان به سوي برخي مواضع كه در حاشيه تبريك عمومي بدليل ارتقا كارشناسي يه بنده خدايي انجام شده بود از جمله مباحث جمعهاي امروز صبح بود. با راه اندازي مجدد شبكه در ساعت 14، ادامه فعاليتها به روند عادي بازگشت.

* غيبت بي خبر جمع قابل توجهي از كارشناسان تي پي اس در جلسه توليد ناب كه شب گذشته در دفتر مقام عظماي معاونت برگزار گرديد، خشم آن مقام را برانگيخت. شاهدان عيني جمله "آقايون مثه اينكه كارو جدي نگرفتن" را از قول ايشان نقل كرده اند. در صورتجلسه توزيع شده از دفتر تي پي اس كه كپي دستنوشته هاي روي برد بوده است، ضمن درج غيبت غايبين، كليه آنها به ارائه گزارش توليد ناب در فرداي همانروز محكوم شده اند.

* تيم فوتبال مركز با قبول شكست 2 بر يك از تيم رنگ از مسابقات حذفي دسته دو شركت كنار رفت. تنها گل مركز در اين سري مسابقات توسط ايمان و روي پاس مهران به ثمر رسيد.

* با وجود قبول دعوت براي نوشتن از سوي پيمان و فرهاد، هنوز مطلبي از آنها پابليش نشده است. در همين راستا امروز دعوتنامه نوشتن براي علي-ب ارسال گرديد. نامبرده ضمن قبول ضمني نوشتن مطلب، اين وبلاگ را پروژه اي از پيش شكست خورده دانست و پيشنهاد استفاده از گروههاي ياهو را مطرح ساخت. ضمنا هنوز از سرنوشت دعوتنامه ارسالي براي قزل اطلاعي در دست نيست.

* هواي شركت امروز باراني و سطح خيابانها پوشيده از آب است.

پايان پخش اخبار
آقا قربان شما

Monday, January 12, 2004

در اولين مرحله دعوت براي نوشتن در اينجا براي فرهاد، پيمان و قزل ارسال شد. پيمان كه داغ بود و قبول كرد اما بعيد ميدونم بيشتر از يكي دو تا پست بنويسه. قزل كه احتمالاً با خشونت تمام ميگه برو بينيم بابا. فرهادم كه فعلا دنبال كاره و مصاحبه داره و از اينا. پس هنوز من هستم و حوضم. اگر حوصله نوشتن داريد به من بگين تا پس از رويت، اقدام شود. در ضمن عبور خانواده از اينجا محتمل است.
بخوانيد و بنويسيد، ولي جوانب احتياط را رعايت كنيد.
آقا قربان شما

فكر كنم تا فروپاشي تدريجي اينجا (ستاد اجرايي) اينقدري نمانده. بچه ها هم كه دارند كم كم پراكنده ميشوند و هركدام يك گوشه دنيا ميفتند. سعيد و بهنام و قزل و فرهاد و سيد كه رفتند و بقيه هم يكي يكي امروز و فردا ميروند. اين حركت تلاش مذبوحانه ايست براي اينكه بالاخره از اينجا هم كه رفتيد! از حال و روز اينجا و همكاران سابقتان با خبر باشيد.. هرچند كه به همت شما مطمئنا يك هفته هم دوام نخواهد آورد.
اگر هنوز در مركزيد... اينجا از آخرين بازيهايي كه در مركز رواج دارد، از آخرين دسته گلهايي كه روسايمان به آب ميدهند، از هرچيزي كه فكر ميكنيد براي رفتگان جالب است بنويسيد
اگر از مركز رفته ايد... از خودتان، از كار و بارتان كه كساد است يا هر چيزي كه فكر ميكنيد تسلاي دل بازماندگان است بنويسيد....
باشد كه حب پدر بزرگوارمان حسين آقا هر روز در دلهامان مستحكمتر گردد.
آقا قربان شما